ماماني يك ماهي ميشه نيومدم اينجا تا خاطراتت رو ثبت كنم . ماه سختي روگدرونديم اما شيرين..... اومديم يه خونه جديد و شما اين تنوع رو دوست داشتي خدارو شكر و يه سري عادت هايي كه يه كوچولو بد بود و تو اون خونه انجام ميدادي اينجا به خاطر جديد بودن محل فراموش كردي ....(مثل گير دادن به پريز و كليد و اف اف و رفتن به حياط خلوت و...) اسباب كشيمون سخت بود چون مامان مهين نبود اما شيرين بود چون فرستاده بوديمش مكه شما خيلي دوسش داري و وابسته اي بهش وقتي از مكه برگشت انگار باهاش قهر بودي بغلش كرده بودي اما هر كاري ميكرد نگاش نميكردي ولي كم كم .... مثل قبل شدي ...